این روایت به بررسی تفاوت بنیادین جایگاه بینالمللی ایران در دو برهه تاریخی میپردازد. مقایسهای صریح میان دوران پهلوی، زمانی که شاه حتی از ورود سران کشورها بیخبر بود، و دوران پس از انقلاب که رهبر ایران با اقتدار ملی، پیام رئیسجمهور آمریکا را رد میکند؛ تغییری که عزت ایرانی را به رخ جهانیان کشید.
۱. دوران حقارت؛ ورود بیخبر بیگانگان به خاک وطن
روایت تلخ دوران گذشته، تصویری از ضعف دیپلماتیک و نادیده گرفته شدن حاکمیت ملی است. بر اساس خاطرات اشرف پهلوی، روزی ساکنان دربار صبح از خواب بیدار شده و با قطعی برق مواجه میشوند. پس از پرسوجو از شاه، مشخص میشود که حتی او نیز از علت ماجرا بیخبر است.
حقیقت ماجرا این بود که چرچیل، روزولت و استالین (سران قدرتهای جهانی وقت) برای برگزاری کنفرانس تهران به ایران آمده بودند، بدون آنکه حتی لازم بدانند به شاه مملکت اطلاع دهند یا اجازهای بگیرند. آن روزگار، نماد نادیده گرفته شدن کامل استقلال ایران بود؛ دورانی که خوشبختانه به پایان رسیده است.
۲. دوران عزت؛ امتناع مقتدرانه از پذیرش پیام آمریکا
چهل سال پس از انقلاب اسلامی، ورق کاملاً برمیگردد. شینزو آبه، نخستوزیر وقت ژاپن، به عنوان فرستاده ویژه دونالد ترامپ به تهران میآید تا پیامی را منتقل کند. اما در این دیدار، برخورد رهبر انقلاب جلوهای متفاوت از قدرت را به نمایش میگذارد.
ایشان نه تنها پاسخی به نامه نمیدهند، بلکه با صراحت و قاطعیت از پذیرش اصل نامه نیز امتناع ورزیده و میفرمایند:
«من ترامپ را شایسته مبادله پیام هم نمیدانم.»
این رفتار، پیامی روشن از استقلال سیاسی و عدم کرنش در برابر ابرقدرتها را به جهان مخابره کرد.
۳. واکنش جهانی؛ حسرت خارجی ها
اهمیت و عمق این برخورد مقتدرانه را میتوان در بازتابهای جهانی آن مشاهده کرد. پس از انتشار توییت شینزو آبه درباره این دیدار، واکنشهای قابلتأملی شکل گرفت.
یکی از فعالان اجتماعی ژاپنی در پاسخ به توییت نخستوزیر کشورش، جملهای نوشت که نشاندهنده جایگاه رشکبرانگیز رهبری ایران در نگاه ناظران بیرونی است:
-
«رهبر ایران همان کسی است که ژاپن همیشه از داشتن آن محروم بوده است.»
-
«رهبر ایران، شخصیتی رشکبرانگیز است.»
این اعتراف نشان میدهد که چگونه عزت و ایستادگی، حتی تحسین ناظران بینالمللی را نیز برمیانگیزد.







دیدگاهتان را بنویسید